هیچی دیگه داشتم با دوستم از تو پیاده رو رد می شدم
دو تا پسر جلوتر به دیوار تکیه داده بودن
نزدیکشون که شدیم دیدم جلو پامون یه سوسک سیاه بزرگه...
یه لحظه مکث کردم بعد فهمیدم پلاستیکیه!
ینی جفت پا میخواستم برم تو حلقشون...
سرمو آوردم بالا دیدم پسره میگه:
شمــــا در مقـــــــــــــابـــل دوربین مخـــــــــــفی قرار دارین!!
فقط خواست و اراده ی خدا بود تونستم جلوی خندمو بگیرم...
بعضیام اینجوری تیکه میندازن دیگه...